رسانههای جدید روزنامهنگاری را میکــُشند؟ – ۲
توسط: Parastoo
هی نوشتنام نمیآمد. بعد که آمد دیگر بند نیامد. ببخشید که طولانی است. فکر کردم شاید خوب باشد دیدگاههای مختلف را بنویسم.
*******
به سالن کوچک کلوب که وارد شدم دیدم همه مشغول خوشوبشاند. عین جمعهای روزنامهنگاران خودمان مثلاً در انجمن صنفی روزنامهنگاران. حس خوبی نبود که خیلی غریبه بودم. چهرهی هیچکدام از این آدمحسابیهای مطبوعات اینجا را نمیشناختم. جایی پیدا کردم و نشستم.
چهار نفر سخنران اصلی و مجری روی صحنه بودند. مجری از اتحادیهی روزنامهنگاران اروپا بود. شروع کرد شمرده حرف زدن و توضیح دادن با حرکت ملایمی که به چشمها و ابروها میداد، انگار که برای یک برنامهی تلویزیونی اجرا کند. تأكيد كرد در بحثهای مدل اتحادیهی آکسفورد لزوماً کسی که به عنوان موافق یا مخالف حرف میزند، نظرِ شخصیاش را نمیگوید. مهم بحث کردن است. حتی اگر خودش با چیزی که میگوید دقیقاً موافق نباشد، باید طوری از آن نظر دفاع کند در بحث که بتواند رأیها را جذب کند.
اول اندرو حرف زد. منتقد وب ۲.۰ و ویکیپدیا و نویسندهی کتاب جنجالیای که ادعا کرده است اینترنت دارد کلاً فرهنگ را از بین میبرد. او که به عنوانِ روزنامهنگار شناخته شده نیست، در جمعِ تعدادی اینکاره صحبتاش را با تعریف اینکه روزنامهنگاری چیست شروع کرد. (به نظرم همین شروعِ بد یکی از علتهایی بود که باعث شد در نهایت کمپاش رأی نیاورد.) گفت که روزنامهنگاری با ابراز عقیده فرق دارد. و روزنامهنگار کسی است که فقط اطلاعات را جمعآوری میکند و بعد به شیوهی آراستهای ارائه میکند و بابتِ این کار دستمزد میگیرد. (همان تعریفِ کلاسیک که مبتنی است بر آبجکتیویتیِ روزنامهنگاری.) به نظرِ او اینترنت انفجارِ ابراز عقاید است و خوب است اسمِ چنین محیطی را رسانه نگذاریم. گفت که ایدهی وب ۲.۰ و وبلاگها با این هدف است که رسانههای جریاناصلی تحریم شوند و حذف شوند. و این یعنی مرگِ روزنامهنگاریِ حرفهای. با این حال اشاره کرد که او دارد از وضعیت فعلی حرف میزند. چه بسا در آینده سیستمِ اقتصادیای برای وب تعریف شود که در آن کسانی (روزنامهنگارانِ حرفهای) دستمزد بگیرند که کارِ حرفهای برای وب ارائه کنند.
مخالفِ اول رابین بود، (که نوع ورودش به بحث من را خیلی یادِ دکتر شکرخواه انداخت و جای او را خالی کردم.) روزنامهنگار و گزارشگر معروفِ بیبیسیِ جهانی. یکی دو تا شوخی کرد اولِ صحبتهاش که من چیزی نفهمیدم اما سالن منفجر شد. یعنی کلمهها را فهمیدم ولی به نظرم خندهدار نبود. اشارهای بوده لابد به چیزی در فرهنگشان یا نمیدانم. به هر حال… گفت که جای نگرانی نیست به خاطرِ اینکه هیچ بلاگری نمیتواند جای روزنامهنگار حرفهای را بگیرد. هیچ رسانهی جدیدی هم قبلیها را نابود نکرده است. و اگر بتوانیم خودمان را با تکنولوژی تطبیق دهیم، همهچیز حل است و بلکه بتوانیم بهتر و سودمندتر هم روزنامهنگار باشیم. کیفیتِ کار را حفظ کنیم و از ابزارهای جدید استفاده کنیم. و البته تأکید کرد که اینترنت هم مثل بقیهی رسانهها کلی محتوای آشغال دارد. یعنی اینکه اینقدر که بیکیفیتیاش را بزرگ میکنند، اغراق است. به نظر او دقت و سرعت که لازمهی کارِ روزنامهنگاران است با استفاده از اینترنت که هم آرشیو دیجیتال دارد و هم در لحظه منتشر میشود به ارزانترین شکلِ ممکن قابل دستیابی است. و نتیجه گرفت که اینترنت تهدیدی برای هیچ رسانهی دیگری نیست.
موافقِ دوم، کیم بود. گفت که با اینکه همنظر با اندرو است اما برخلافِ او فکر میکند که روزنامهنگاری از جمله یعنی ابرازِ عقیده. اگر خطری روزنامهنگاری را تهدید میکند به این خاطر نیست که حالا در وبلاگها هر کس میتواند نظر و عقیدهاش را منتشر کند–و به نظرش این خصوصیت اینترنت خیلی هم هیجانانگیز و عالی است. به نظرِ کیم اقتصادِ روزنامهنگاری دارد آسیب میبیند و همین است که دارد موجب مرگاش میشود. و گفت که تا پیش از این روزنامهنگاران بدونِ اینکه به درآمدشان فکر کنند، کارشان را انجام میدادند. اما حالا هیچ رسانهای حاضر نیست پول خرج کند و گزارشگر بفرستد به جایی که خبر است. از بس که همه جور اطلاعات–گاهی کم و ناقص و حتی پرخطا و کلاً محتوای غیرحرفهای–دربارهی همه چیز در اینترنت هست. به نظر او روز به روز پول دارد از اقتصادِ روزنامهنگاری خارج میشود.
دومین مخالف نازنین انصاری بود که اساساً بحث را به جای دیگری برد. در حالی که صحبت دربارهی روزنامهنگاری در بریتانیا بود، او به دفاع از رسانههای جدید از این زاویه پرداخت که در کشوری مثلِ ایران که محدودیت وجود دارد برای کارِ رسانهها، اینترنت توانسته علیه سانسور عمل کند. و مثالهایی زد که حالا چندان هم ملموس نبودند. گفت که در ایران حکومت دشمنِ روزنامهنگاری است و نه رسانههای جدید. و بعد خیلی بیربط شروع کرد به تعریف از مجلهاش (کیهان لندن) که جز اینکه خالی میبست که ما دموکراتیم و «همه»ی نظرها را انعکاس میدهیم (منظورش این بوده احتمالاً که نظرهای مخالفِ حکومت ایران را پوشش میدهیم و به چشمِ او گویا «همه» مخالفِ حکومتاند.) به نظرم کاملاً بیربط با جلسه حرف میزد. اساساً وقتی نشریهشان خارج از ایران است و به اینترنت به چشمِ منبعِ خبر نگاه میکنند، معلوم است که به اقتصاد نشریهشان لطمهای که نمیخورد هیچ، شاید که به رونقاش کمک شود با اطلاعاتِ دستاولِ وبلاگی. من که ربطِ حرفهاش را به کل جلسه نفهمیدم. هرچند که جوی ایجاد کرد که غیربریتانیاییهای حاضر در جلسه همه خواستند وضعیت کشورهاشان را بگویند و اعلام کنند که اینترنت چقدر به آزادی بیان در کشورهاشان کمک کرده است. به نظرِ من که رویکردِ خانم انصاری نکتهی انحرافی جلسه بود.
نکتههای جالبی که مخاطبان (اکثراً روزنامهنگاران و استادان دانشگاه در زمینهی روزنامهنگاری، مطالعات رسانه، و ارتباطات) مطرح کردند در مخالفت با موضوعِ جلسه اینها بود: اینترنت و مخصوصاً وبلاگ برای روزنامهنگاران امکانی است که چشمهاشان را بیشتر باز کنند و به ارتباطِ مستقیم با مخاطب تن دهند. واقعیت این است که روزنامهها فقط به کسانی پول میدهند که نظرِ مدیریت را تأمین کنند، چون روزنامهنگاری در واقعیت آبجکتیو نیست. دیگری بحثِ اعتماد را پیش کشید که گویا بسیاری دیگر به رسانههای جریاناصلی اعتماد ندارند و وبلاگها را بیشتر قبول دارند. این هم مطرح شد که مردم به «بحث کردن» نیاز دارند و نه اطلاعات. و اینترنت شرایطِ بحث را فراهم میکند. ارزان و بهسادگی. کسی هم به این اشاره کرد که اینقدر نزنید توی سر رسانههای جدید. اینترنت هم روزنامهنگارِ حرفهای دارد. اینطور نیست که فقط آماتورها محتوا تولید کنند. یکی دیگر هم گفت اینکه روزنامهها دیگر حاضر نیستند به گزارشگرهاشان پول بدهند که گزارشهای میدانی تولید کنند به این خاطر است که «کیفیت» کار برایشان مهم نیست و همه میدانند که «لزوماً» مطالبِ روزنامهها باارزشتر از مطالبِ وبلاگها نیست چون گاهی حتی روزنامهنگار برای تولیدِ مطلب کمتر از یک بلاگر وقت صرف میکند.
موافقها کم بودند. اغلب هم فسیل بودند. بحثهاشان یادم نمانده. فقط یکیشان به این اشاره کرد که فرق است بینِ «ارتباطات» و «روزنامهنگاری». اینترنت برای «ارتباطات» بسیار مفید است و برای «روزنامهنگاری» مضر. و موجبِ از بین رفتنِ تدریجی این شغل میشود.
همين.
این بحث در آمریکا خیلی داغ شده. مهم اینه که در هر حرفه ای تحول لازم. اون چیزی که ازش به عنوان روزنامه نگاری سنتی نام می برن، دست پرورده امکانات نسل قبل از ماست.
این موضوع که اینترنت چقدر به دروازه بانی خبر لطمه زده و یا این که آیا objectivity هنوز مهم هست یا نه هم از اون بحث های جالبی هستن که تو این دو سالی که ما درس خوندیم آخر به نتیجه مشخصی درموردشون نرسیدیم.
خیلی مبحث جالبیه این بحث. نظر و برداشت من از قضیه اینه: http://www.1pezeshk.com/archives/2007/07/post_530.html
salam webloge khoobi darin
az shoma davat mikonam az sitam didan konid va nazar bedid
یه وقت هایی که بحث تخصصی می شه و حول محور فرم کار می چرخه خیلی سخته که یکی بیاد تو بحث و بخواد….
از این نظر بهت حق می دم که ناراحت………..
ببین جدای از همه این بحثا که هنوز هم روشون بحث هست و من خودم گاهی نمی دونم که نظرم دقیقا چیه(!) یه بحث دیگه ای هم هست و اون اینه که روزنامه نگارهای حرفه ای از این امکاناتی که در وب به وجود اومده استفاده کنن. یعنی روزنامه نگار وبلاگ بنویسه، روزنامه یک سری وبلاگ درست کنه برای روزنامه نگارهاش، روزنامه از امکانات وب استفاده کنه. خلاصه، اون ساختار حرفه ای یه نوع رسانه (حالا روزنامه است یا مجله یا هر چیز دیگه) در زمینه اخلاق خبرنگاری و محتوی گزارش و داستان حفظ بشه، اما وسیله هایی که استفاده می شه و فرم تغییر کنه. (می گم این به بحثی هست جدا یا اضافه بر بحثی که تو تعریف کردی در این کلوب بوده). حالا خیلی مهمه که رسانه ها این نیاز الان رو درک کنن و از این فرم ها استفاده کنن. منتها بعضی رسانه ها چون وبلاگ اسمش وبلاگه وحشت دارن که برای نویسنده هاشون وبلاگ دست و پا کنن یا خیلی چیزای دیگه. ولی خب مثلا وبلاگ های سی ان ان یا تایمز و نیویورک تایمز رو نگاه کنی، در واقع هم دین رو دارن هم دنیا رو! هم محتوی حرفه ای است از نظر اخلاق و درستی و دقت، هم فرم نوع دیگه از ارتباط رو با مخاطب به وجود آورده و مخاطب رو هم درگیر روند تولید اطلاع رسانی کرده.
در ضمن مرسی خانوم که از این چیزا نوشتی. کاشکی می شد راجع به این چیزا کلا یه جای عمومی بیشتر و تخصصی تر بحث می کردیم همه. ولی احساس می کنم خیلی ملت پایه ای نداشته باشیم.
سلام
بحث جالبی بود. مرسی که نوشتیش.
جمع بندي خوبي از صحبتها كرده بوديد. من شخصا وبلاگ نويسي را به عنوان تمريني براي روزنامه نگاري آغاز كرده ام. چون معتقدم روزنامه نگاري حرفه اي بسيار متفاوت با وبلاگ نويسي است.
ضمنا من مطلبي در خصوص جراحي فرهنگ در ايران نوشته ام كه بسيار مايلم مطالع بفرماييد و در صورت امكان نظرتان را اعلام نماييد.
سلام پرستو جان.بچه های ارتباطات علامه یک سایت راه انداختند در همین حوزه.هنوز نوپاست اما خیلی نقشه ها براش دارند.گفتم اگر دوست داشته باشی لوگو و یا لینکش رو بذاری توی سایتت.
http://www.resanak.ir/IMG/jpg/resanak2.jpg
resanak.ir
شاد باش
من يه باره ديگه هم درخواست بده بستون لينك كردم
اما جوابي نگرفتم
وب نوشت شما را لينك مي كنم با اجازتون . اگه دوست داشتين وب من را هم لينك كنين
مرسي
بدرود
سلام.من در سرچ درباره فيلم توفان سنجاقك دوبار به بلاگ شما برخوردم كه از اين فيلم تعريف كرده بوديد و از جمعهايي كه يك نفر فيلمي مثل آن را از كيفش بيرون مي اورد.مي توانيد خلاصه داستانش را براي من ميل كنيد؟چون هر چه ميگردم فيلمنامه ش رو پيدا نمي كنم.ممنونم.
..سلام بر خانم دوکوهکی عزیز ..باز هم ممنون از این دست پستهای خوب
..اصولا خبر و تازگی محور حیات رسانه است ..چه در فضای مجازی و چه مکتوب..بنابراین ابراز عقیده خبر نیست بلکه حاشیه رسانه است ..چه در فضای سایبر و چه غیر آن .نکته مهمتر این است که اثرگذاری رسانه به هیچ عنوان رابطه y=ax+bخطی با میزان بکارگیری آن از سوی مخاطب ندارد و موفقیت رسانه به کیفیت اثرگذاری آن است نه کمیت بکارگیری…بنظر من هرگز رسانه های سایبر نخواهند توانست رسانه های مکتوب را مضمحل کنند حد اقل در یکی دو سده آینده و از نظر تطابق هندسی دو خط متباین در فضای xyz هستند… همینکه رسانه سایبر میتواند در خدمت روزنامه باشد نشان دهنده برتری روزنامه در سیر تکوینی رسانه است
سلام پرستو جان ، راستش مطلبتو نخوندم ولي از وقتي كه واسه ام كامنت گذاشتي مي خواستم باهات تماس بگيرم و بگم پشه بدون تو بي كله است ! يه ديوونه تمام عيار ، تازه اگه بشه بهش گفت پشه ! مواظب خودت باش . تو تمام اين سالها ازت بيخبر نبودم و دورادور كارهات رو دنبال ميكردم . با من تماس داشته باش خوشحال ميشم