دادگاه انقلاب
توسط: Parastoo
یکشنبه دادگاه دارم و اگر بگویم حالام کاملاً خوب است عینِ چی دروغ گفتهام. ماجرای پیچیدهای نیست البته. پروندهام مربوط میشود به ماجرای ۱۳ اسفند ۸۵ که بازداشت شده بودم همراه با ۳۲ نفرِ دیگر. بیشترِ خانمهای بازداشتشده در آن روز، پائیزِ پارسال محاکمه شدند. اما من (برای برگزاری دادگاه) حتی احضار هم نشده بودم و فکر میکردم ممکن است در مرحلهی بازپرسی تبرئه شده باشم. گمانِ اشتباهی بود.
خردادماه امسال اخطاریهای به نامِ پدرم، که کفیلِ من شده است، آمد دمِ درِ خانه با این مضمون که تا فلان روز وقت دارید متهم را به شعبهی ۱۳ دادگاه انقلاب تهران معرفی کنید وگرنه حقالکفاله به نفع دولت ضبط خواهد شد. من لندن بودم در سختترین زمانِ تحصیلیام (باید در عرضِ یک ماه پنج مقالهی مفصل آماده میکردم.) و پدرم بیماریِ سختی داشت/دارد. با وکیلام تلفنی حرف زدم و او راهنماییهایی کرد و البته تأکید کرد که جز پدرم شخصِ دیگری نمیتواند مراجعه کند به دادگاه. فروریختم.
بیماریِ پدرم و دوری از او بهتنهایی فشارِ زیادی بود که آن روزها تحمل میکردم. اینکه میدیدم او مجبور است به خاطرِ پیگیریِ کاری که مربوط به من است، که او دخالتی در آن نداشته، میانِ دورههای شیمیدرمانیاش برود به جوِ نهچندان دوستانهی دادگاه انقلاب، عینِ حلقهی طنابی بود که دورِ گردنام انداخته باشند و تنگاش کنند. ماجرا البته به این تمیزی هم نبود.
گواهیِ اشتغال به تحصیلام را فرستادم تهران که جلسهی دادگاه را عقب بیندازیم. پدرم پرسیده بود که چرا پیش از احضاریه، اخطاریه؟ گفتند اصلاً به چه اجازهای دخترت را فرستادهای خارج؟ و البته که حتماً آقای قاضی بهتر میدانند که به لحاظِ قانونی وظیفهی کفیل ممانعت از خروجِ متهم نیست. مجریِ قانون است که باید جلوی کسی را بگیرد، اگر که دادگاه لازم ببیند. جزئیاتِ ماجراها و رفتوآمدهای چندبارهی من به سفارتِ ایران در لندن به کنار، خجالتی که میکشیدم از پدرو و خانوادهام کناری دیگر. اصلاً عذابِ اصلی همان بود.
حالا فکر میکنم که باید تنهایی همهی کارها را انجام دهم. میدانم که آن فشاری که به خانوادهام آمده جبران نمیشود. اما نمیتوانم، اصلاً نمیتوانم درگیرشان کنم. برای همین است که قیافهام شاد و خندان و آرام است. با اینکه یکشنبه دادگاه دارم.
ajab ruzhaye sakhti dashtid. omidvaram in dadgah be khubi bargozar beshe va aziyat nashid, ya ziyad aziyat nashid.
kheili sakhte ke adam dar jave azade London bashe va in moshkelat dast az saresh var nadaran, baz az unja bargarde be “vatan” va dadgaah montazeresh bashe…
khoda ra shokr ke in dardesaraye to ro nadaram…khoda sabrat bedahad dokhtar
پرستوی عزیزم امیدوارم که این مشکل هم بزودی برطرف بشه…تو قدرتمند تر از اینها هستی و با پشت سر گذاشتن این ماجرا قدرتمند تر هم میشی…
برات آرزو میکنم که هر چه زودتر این پرونده بایگانی شود!
خدا بزرگه دختر…حل ميشه.به خدا حل ميشه
چه قدر ملموسه این خجالتی که گفتی. اما من مطمئنم که اگه اضطراب و دلهره تو باهاشون درمیون بذاری، اونا خوشحال تر می شن که دست کم بهت دلداری و دلگرمی بدن، تا تو تنهایی بارشو به دوش بکشی و اونا از دور تماشات کنن.
کاری بر نمیاد ازمون که، فقط دعا می کنم همه چی به خیر بگذره.
قاضی محترم حتما متوجه اهمیت حفظ روحیه پدرت برای سلامتی او هست.
منتظر شنیدن خبر خوب هستیم.
سلام و چقدر بد که برای یک قضیه ناخوشایند کامنت می گذارم.
من همیشه نگران این قضیه بودم و مثل خودت امیدوار بودم که سر و ته قضیه یک طوری هم آمده باشد. اما حالا نوشته ای که گویا آن قصه سر(و ته) دراز دارد…
راستش چیزی که همه را نگران می کند گناه ناکرده شماها نیست، بماند که تو گویا نه ثواب کرده ای و نه گناه اما نگرانی از بابت هدف این احضارها و تشکیل دادگاههاست و می دانی که در سیاست همیشه هدف هر گندی را توجیه می کند…
اما پرستو من به شخصیت تو، ادبیات تو، استدلال های تو، نگاه کردن تو و…خیلی ایمان دارم و مطمئنم که از پس این دست انداز به تنهایی هم بر میایی. کار درستی هم کردی که فشاری به خانواده(در این شرایطی که نوشتی) وارد نکردی و قطعاً هر دلداری از جانب آنها با هزار دلنگرانی در دل آنها همراه خواهد بود. چیزی که خودت را هم بیشتر آزار خواهد داد.
محکم باش و با اعتماد به نفس کامل به خودت و توانایی هایت تکیه کن. من بین تو و خیلی از دیگرانی که سر این جریان دادگاهی شدند تفاوت های معناداری می بینم. چه در اصل قضیه چه در شخصیت ها. البته نه تفاوت هایی از جنس بهتری و بدتری و بالایی و پایینی…تو فقط باید خودت باشی همین…
پس اعتماد به نفس داشته باش، مثل یک بی گناه از خودت دفاع کن و خودت باش و خودت باش…
خبر برگزاري اين دادگاه ها به اندازه کافي در آور هست حالا با اين نوشته قلبم از هميشه بيشتر به درد اومد، چي کار مي تونم بکنم به جز آرزوي اينکه همه چيز به خير بگذره
می خواستم برایت بنویسم ولی دیدم همان چیزی که در ذهنم بود، فرزام نوشته:” من بین تو و خیلی از دیگرانی که سر این جریان دادگاهی شدند تفاوت های معناداری می بینم. چه در اصل قضیه چه در شخصیت ها.”
من بین تو و بعضی از آن دیگران نه تنها در این موضوع که خودت می دانی در همه موضوعات مربوط به زنان و چیزی که به آن “جنبش” می گویند، تفاوت می بینم.
پس قدم و نگاه و خواسته و مسلما اظهارات تو هم متفاوت و خاص است.
خبر تبرئه ات را زودتر بده تا برویم به سلامتی ات یک املت قارج بکوبیم.
با تمام وجود درکت می کنم
چون پرونده خودمم در مرحله صدور رای هست و به احتمال زیاد هم محکوم خواهم شد
اینا هیچ منطقی رو قبول نمی کنن ،به خدا اگه بدونی به چه دلیلی گرفتنم از خنده روده بر میشی
بد دورانیه فقط راحش اینه که بیخیال بشی و به هیچ چیز بدی فکر نکنی
سلام خانم دوکوهکی قبل از هر چیز برای پدر محترمتون آرزوی سلامتی می کنم بعد هم آرزو می کنم شما فردا بتونید دفاع خوبی از خودتون بکنید .و این باعث نشه که فعالیتهاتون دست بردارید
پرستوی عزیز مثل همیشه قوی باش و پرانرژی.
ان شاء الله پایان شیرینی دارد!
هم خاطره دادگاه و هم سال های سال لذت بردن از سلامتی پدر و در کنار او بودن …
پرستو جان، امیدوارم هر چه زودتر این مشکل برطرف بشود. برای پدرت هم آرزوی سلامتی دارم…
به نام خدا
پرستو خانم عزیز
اول اینکه خوشحالم در ایرانید – مدتها قبل باید خدمتتان این را مینوشتم
دوم اینکه در دادگاه مطرح بفرمائید که آیا امکان تغییر کفالت هست یا نه؟ ما در خدمتیم و اگر لازم است کفیل تغییر کند خوشحال میشویم که خدمتی بکنیم.
سوم اینکه دادگاه بد جایی نیست – حیف بود که پرستو دوکوهکی دادگاهی نشود که الحمدالله شد. نگران نباشید. توکل به خدا
Mawlawi:
Mard ra dardi agar bashad khosh ast
Age khode Mawlawi e khoda biamorz zende bood, hatman sheresho ye tori awaz mikard, be jaye mard zan minwesht.
3-4 sal dige ke in post o nagah koni khandat migre, doros mishe ishalla ….
ای بابا…اتفاقاً می خواستم بگم که خیلی امیدوار به تشکیل دادگاه نباش…
راستی جریان رسانه ای نشدن این دادگاه خود خواسته است یا…؟
پرستوجان، اصلن خودت رو نگران نكن…اينقدر روند دادگاه با اون چيزي كه فكر مي كني فرق داره…وقتي ميري اونجا متاسف ميشي از اين كه چه كساني دارند اين همه فشار به ما تحميل مي كنند.
من هم هنوز درگير دادگاه هام هستم…تازه من ايران هم بودم ولي احضاريه دستم نرسيده بود و بعد حكم بازداشت صادر شده بود!!!
در هر صورت اينها رو گفتم كه باز هم بگم نگران نباش و اميدوارم حال پدرت هم بهتر بشه
وقتی در شرایط کسی نیستی سکوت رو بر حرف زدن ترجیح میدم اما فقط یک نکته ..
مطمئن باش خانواده ات با کمال رضایت برایت قدم برمیدارند…
امیدوارم دادگاه مشکلی برایت پیش نیاره… و مساله تحصیلت را در خطر قرار نده.