نوروزِ جامعهی آنلاين ايران
توسط: Parastoo
دوست ندارم فكر كنم “سالی كه نكوست از بهارش پيداست” چون به نظرم شروع اين بهار برای جامعهی آنلاين ايران چندان جالب نبوده. دو، سه روز قبل از نوروز اميدرضا ميرصيافی كه به خاطرِ نوشتههای اينترنتیاش حكمِ زندان گرفته بود و افسرده بود، در اوين از دنيا رفت. روز اول فروردين هم سيمای جمهوری اسلامی برنامهی شوك را دربارهی جرائم اينترنتی پخش كرد كه در واقع مجموعهای بود از اعترافهايی كه برادران سپاه (بعد از نميدانم چندين روز بازداشت در نمیدانم كدام بازداشتگاه. كسی میداند؟) از تعدادی از كاربران اينترنت گرفته بودند. وضعيت پروندهی حسين درخشان همچونان نامعلوم است و نگرانكننده. اينطوری كه دارد پيش میرود به گمانم همهمان يا دستكم بخش بزرگی از جامعهی آنلاين ايران مرتكبين به “جرائم سازمانيافته” لقب خواهند گرفت. وضعيتِ جالبی نيست اصلاً.
رفيقِ من اعتقاد دارد بايد مواظبِ عكسها و رفاقتهامان در وبسايتهايی مثلِ فيسبوك باشيم. چون “دو ماه بعد از باز شدن فیسبوک، سپاه که باید لب مرزها و در پادگانها دنبالش بگردیم روشن و صریح دستاوردهای کار اطلاعاتیاش را رو کرده است. برنامه گرداب٫ سایت گرداب، و برنامهای که شبکه سه تلویزیون به اسم شوک پخش کرده است نمونهای از این دستاوردها هستند.”
راستش من فكر میكنم كه اينجور مواظب بودنها اثرِ چندانی ندارند. آيا اگر در پروندهای لازم باشد كه خانم/آقای ايكس با خانم/آقای ايگرگ دوست بوده باشد تا گرههای قصههای اطلاعاتی ايجاد و سپس باز شوند، كسی برايش مهم است كه سندی هم تهيه كند؟ چه نيازی به گشتن در پروفايلِ فيسبوكِ فرد يا افرادِ بازداشتشده است، وقتی كه راه اعترافگيری آزمودهشده است. چه سندی معتبرتر از اينكه خودِ متهم به قصهها صحه بگذارد؟
در موردِ اين ماجرای گرداب، به طور خاص، شواهدی وجود دارد كه موضوع را بیربط به برداشته شدنِ فيلترينگِ فيسبوك میكند. يكی از بازداشتشدگان دوستِ دوستِ دوستی است. به گفتهی اين دوستانِ واسطه، متهمان به مرور از روزهای پايانِ مهرماه به بعد بازداشت شدهاند. قبل از گسترشِ فيسبوكبازی ميانِ كاربرانِ ايرانی (در داخلِ ايران).
از كجا كاربران را از پشتِ نامهای مستعارشان پيدا كردهاند؟ نمیدانم. و ترسناك است. اما آيا اضافه كردنِ ترسهای جديد (عكس در پروفايلِ فيسبوكمان نگذاريم كه مبادا… و غيره) به زندگیمان عقلانی است؟
اول-اسم برنامه گرداب بود نه شوک. خوابگرد لینک سازمان مبارزه با جرائم سازمان یافته را در لینکدونی اش گذاشته است. دوم- من تا اندازه ای با نظر شما موافقم. وضعیت بازداشت شدگان و نحوه اعتراف گیری از آنها و این موضوع که اطلاعات سپاه با این اعترافات قصد دارد تا جامعه وبلاگ نویسان ایرانی را سرکوب کند کاملا مورد تائید من است اما نباید حمایت از جامعه وبلاگی های ایران به حمایت از سایت های غیر اخلاقی و گردانندگان آن منجر شود. امیدوارم دوباره شرایطی فراهم شود تا به عرصه روزنامه نگاری بازگردید.
پرستو:
سلام. ممنونم از كامنت.
دو تا برنامه پخش شده تا الان: شوك و گرداب. مضمون هر دو هم تقريباً يكی بوده است. نكتهی ديگر اينكه منظور من در اين پست همهی كاربران اينترنت هستند نه فقط وبلاگنويسان.
شاد باشيد
درود دوست عزیز.
البته هدف اصلی آنها ایجاد فضای رعب و وحشت بیشتر است. چون با وجود فی ل طر ینگ، سایت ها و وبلاگ های منتقد حکومت بسیار زیاد شده اند و بازدید خوبی هم دارند. فکر می کنم دوست خوبم ورتیگونه به نحو احسنت این مطلب را توصیف کرده: http://vertigone.wordpress.com/2009/03/21/tyrrany/
پیروز باشید
پرستو:
سلام.
متأسفانه صفحهای كه لينك دادهايد، فيلتر است…
parastoo joon ,
eidet mobarak , tonesti baram ye E-mail bedeh,ghorbanat.
من یک عکس با پسرِِِ ِ پسرخاله م که دو ماهه ست دارم، خیلی دوست دارم بذارمش فیس بوک، ولی که نمیدونم این بچه بعدها چی در بیاد، چطوره من صبر کنم به سن ِ قانونی برسه مطمئن شم عقایدِ ناجور نداره، بعد آپلود کنم، بازهم جور در نمیاد چون عقاید ممکنه به مرورِ ِ زمان عوض شه! بهترین کار اینه من تا آخرِِ ِ عمر ِ این بچه صبر کنم تا با خیال ِ راحت عکس و آپلود کنم اگه خودم زنده بودم، آخه مطمئن نیستم شصتاد سال دیگه همین ذوق رو داشته باشم برای آپلود … حالا من چی کار کنم؟
سلام
معتقد به “سالي كه نكوست …” باشيم يا نباشيم، بر ما آن ميگذرد كه نبايد.
سالي كه گذشت وبلاگ شما را دورادور دنبال ميكردم و برايم از بهترينها بود . نروزهاي بهتري را براي شماآرزو ميكنم.
موفق باشيد
من یه تز داشتم از همون اول که فیسبوک رو باز کردن.
اومدن اینترنت کارتی، دنبال کردن کانکشنها رو سخت کرد برای عزیزان اطلاعات.
باس یه چیزی داشته باشن که هویت هر شخص رو به استفاده اینترنتش مربوط کنه.
ایمیل خوب نیست چون اکثر سرویسدهندههای خوب حواسشون به رمز کردن اطلاعات وسط خط هست.
یه چیز باس میبود که طرف هی مدام بهش سر بزنه وسط کارای دیگه اینترنتش. اینجوری حتی میشد فهمید که رو یه کامپیوتر عمومی مثلاً تو کافینت کی پشت اینترنت بوده در یه بازه زمانی، البته با تقریب ولی تقریب نسبتاً خوب.
فیسبوک شرایط لازم رو داره، اطلاعات رد و بدلی رو رمز نمیکنه، ملت هی وسط کارشون بهش سر میزنن، تازه کلی هم اطلاعات توش هی میزارن.
این از انگیزه، ولی از نظر فنی چقدر هزینه داره.
از آنجا که سیستم فیلترینگ در لایه http کار میکنه، هزینه فنی این کار ناچیزه
کافیه چند ده خط برنامه بنویسن که هر درخواستی که به فیسبوک میرفت، اطلاعات کوکی، اطلاعات مرورگر و کامپیوتر مربوطه و مهر زمانی بازدید رو نگه دارد. هزینش فقط یه دیتابیس برای نگهداری این اطلاعات است، و یه آپدیت سیستم فیلترینگ.
پرستو:
ممنون. جالب است. اما موضوعی كه سعی كردم توضيح دهم اين بود كه: درست كه از راهِ باز كردنِ فيسبوك اطلاعاتی به دست میآورند كه جز آن ناممكن يا سخت بود، اما آيا اين موضوع بايد موجبِ محافظهكاری و ترسِ كاربران شود؟ به گمان من اينطور نيست. برخوردهای اطلاعاتی/امنيتی در ايران نشان داده كه تمايل به اعترافگيری است نه جمعآوری اسناد و مدارك، نه آمار، نه هر چيز ديگر.
نتیجهگیری از کامنت قبلیم رو یادم رفت بگم:
اگه واقعاً یکی بخواد ناشناس باشه تو اینترنت میشه. باس نکات تکنیکیش رو بدونه و از ابزارهای مناسب استفاده کنه. ngoinabox.org مثلاً یه سری ابزار و راهنما گذاشتن برای علاقهمندان.
تو دنیای ایدهآل من به شخصه ترجیح میدادم هیچ رازی نداشته باشم ولی خب تو دنیای ایدهآل نیستیم. فکر کنم یه کوچولو ترس ضرر نداره. این که اگه آدم قراره محکوم بشه خب محکومش میکنن دلیل نمیشه حالا همه اطلاعاتش رو دو دستی تقدیم کنه.
البته یه شبه هم نمیشه از اینترنت محو شد. ارتباطها دو طرفن، وقتی دوست آدم، عکس رو آپلود میکنه و تگ میزنه، خوب نمیشه کاریش کرد. من خبر مستندی نشنیدم که مثلاً به استناد عکسهای فیسبوک کسی رو بگیرن، ولی اگه کسی چنین خبری داره، شاید بد نباشه سعی کنیم در یک حرکت جمعی از فیسبوک ناپدید شیم :p
پرستو:
هوم: البته كه ترس ضرر دارد. محدوديتهای ذهنیای كه ما آدمها برای خودمان میگذاريم بسيار شديدتر و اثرگذارتر از محدوديتهای جامعه/حكومت است. و همين آدمها را فلج میكند. گاهی هم از زندگی بيزارشان میكند. هرقدر هم شرايطِ سركوب جدی و شديد باشد به گمان من بيشتر ترس از سركوب است كه مانعِ زندگی میشود.
نباید دچار خودسانسوری بشیم. مایی که خود به خود سانسور بهمون اعمال میشه، باید تا جایی که ممکنه تلاش کنیم که دیگه خودسانسوری هم بهمون اعمال نکنن. خودسانسوری سریعتر، بدتر و گستردهتر از سانسور عمل میکنه و هزینهی به مراتب کمتری برای حکومتها داره. کافیه که یک وبلاگ نویس شروع به اینکار بکنه تا به سرعت روی چندوبلاگنویس دور و برش هم تاثیر بزاره.
parastoo inja chetori mishe barname ro did?? to youtube nabod
پرستو:
نمي دونم نازنين. شايد توي آرشيو سايت صداوسيما باشه. امتحان كن…
من آدمی نیستم که پیش قضاوت کنم. ولی فکر نمی کنید که خدای ناکرده حسین درخشان متخصص اینترنت و از کانادا کاربران کانادایی را می شناسد و تحت فشار…
پرستو:
البته. امكان دارد او تحت فشار چيزهايي را بگويد و بر اساس آن حرفها آدم يا آدمهايي بازداشت شوند و زنجيره ادامه پيدا كند تا هر جا كه دستگاه امنيتي احساس رضايت كند. حرف من هم همين است: از اعترافهاي آدمها ممكن است دوستانشان در دردسر بيفتند اما اين ربطي به اين ندارد كه آيا آن آدمها صفحهاي در فيسبوك دارند يا مثلا چند دوست مشترك با متهم اولي دارند و غيره. به نظرم نكتهاي كه ميگويم واضح است…
یادت هست
یادم نیست
نحن اقرب اليکم من حبل الوريد …