چرا در انتخابات رياست جمهوری شركت میكنم – 3
توسط: Parastoo
هر طور كه نگاه میكنم میبينم كه در وضعيتِ فعلیِ كشورم در گروه “بهحاشيهراندهشدهها” جا میگيرم: به دليلِ زن بودنام، آزادیخواه بودنام، و غيره. (اميدی هم ندارم كه به سرعت وضع عوض شود.) در انتخابات رأی خواهم داد كه (دستكم) حق حاشيهنشينیام به رسميت شناخته شود: تا حدی بتوانم صدايم را بلند كنم (مثلاً همفكرانم نشريهای داشته باشند.) و فعاليت كنم. (درِ سازمان غيردولتیمان را پلمب نكنند.) خلاصه: در عرصهی عمومی سهم داشته باشم و مدام سركوب نشوم.
اندر ضرورت مذاکره تیم آقای کروبی با تیم میرحسین:
سلام آقای عبدی
ممنتمی که میرحسین ایجاد کرده ادامه پیدا می کند و او را رئیس جمهور خواهد کرد (اگر حریف یه کار خیلی غیر عادی نکنه).
میرحسین هم از نظر شخصیتی در مقایسه با آقای کروبی Integrity بیشتری نشان داده، هم از منظر لیدرشیب نشانه های مثبت تری ارائه کرده است.
زمان به نفع شما نیست، اگر فکر می کنید در آینده می توانید دیل بهتری بگیرید. از همین الان با تیم میرحسین مذاکره کنید. نگرانی من این است که آخر کار آقای کروبی دوباره بیفته روی دنده تک روی و بی توجه به نظر مشاورانش بخواهد تا آخر راه ادامه بدهد و خدای ناکرده به حریف لومپن ملک و ملت بر بادده کادو ناخواسته بده!!
آقای عبدی خواهشا این را سرسری نگیرید که عواقب وخیمی خواهد داست!!!
پرستو:
ممنون كه اين را اينجا نوشتهايد اما فكر كنم بايد برای آقای عبدی مینوشتيد؛ وگرنه كه من چه كارهام؟
موافقم. کاملا موافقم.
من با حرفهایات موافقام، اما اگر بخواهی دقیق باشی باید ابتدا پاسخ دهی که چطور فرض کردهای که رایدادن در انتخابات باعث به رسمیت شناختن حق حاشیهنشینیات میشود؟
پرستو:
وقتی مجال فعاليت نيست و تنها مجالْ انتخابات است، ابراز نظر و رأی دادن در انتخابات يعنی اينكه منِ حاشيهنشين خودم را نشان میدهم و طلبِ ديده شدن، شنيده شدن، و غيره میكنم. با قهر و انفعال كلاً حذف میشوم.
va modam sarkoob nashavam vaghean jan godaz bood!ba rai dadan mishe omidvar bood ke az zire sefr bekeshoonimesh be sefr!!
پاسخات سه فرض را در خود نهان داشت:
۱) رایدادن در انتخابات باعث دیدهشدنات میشود.
۲) هیچ راه دیگری برای دیدنشدنات وجود ندارد.
۳) دیدهشدنات باعث تغییر میشود.
من نمیگویم باید مخالف انتخابات بود، اما کسانی که مخالف انتخابات هستند به راحتی میتوانند نشان دهند که هر کدام از این سه فرض اشکالهای اساسی دارند.
به نظرم شرکت در یک انتخابات به هدف حرکت سمبولیک (بدون اینکه قصد/شانس انتخاب یک کاندیدای مشخص وجود داشته باشد) در بازیی دموکراسیی ایران تنها رای سوزاندن است: بازندهی انتخابات هیچ سهمی متناسب با رایاش از قدرت سیاسی نخواهد داشت. نه در زمان انتخابات خاتمی داشت و نه در زمان احمدینژاد.
راستش را بخواهی با این دلیلت کمی مشکل دارم. بعضی وقت ها شرکت داشتن یک جور اعلام حضور است و بعضی وقت ها شرکت نداشتن. کاری به انتخابات الان ندارم اما فکرش رو بکن یه روز یه گروهی بگن ما رای نمی دیم چون کاندیدای مورد نظر ما یا شایسته از نظر ما وجود نداره یا به فلان قانون اعتراض داریم. خب این خودش یه جور شرکت داشتن در عین شرکت نداشتنه. منتظر خواندن بقیه دلایلت هستم.
راي مي دهم چون:
1-اين را قبول ندارم كه تعداد آرا مشروعيت يك حكومت را تعيين مي كند.در هيچ جاي جهان چنين قاعده اي وجود ندارد.
2- قانونا و عملا امكان اينكه تحريم انتخابات را تبليغ كنم ندارم.بنا بر اين اين كار شكست خواهد خورد مثل هميشه.
3-حتي اگر اكثريتي از مردم راي ندهند وزارت كشور آبروي نظام را با بردن آمار روي منحني حفظ خواهد كرد.
4-معتقدم آنچه ايران را به روز كنوني انداخته است نه حكومت آن كه فرهنگ تخمي حاكم بر جامعه آن است.فرهنگي كه بجاي نقد, از سوي عوام و خواص ستايش مي شود.بهمين دليل شديدا معتقدم تا زماني كه در بستر يك سيستم اندكي بازتر ملت درس دموكراسي نياموزند تلاش براي تغيير حكومت يك خودكشي دسته جمعيست.
5-معتقدم اينجا سوييس يا فرانسه يا آمريكا نيست كه مردمش چند صد سال را صرف آموختن و اجراي دموكراسي كرده اند.اينجا ايران است جايي كه هر روز همه ماحتي تمام نا بساماني هاي غير سياسي راهم تحمل مي كنيم اما اعتراضي نمي كنيم و مي گوييم همين است كه هست.بنا براين احمقانه است كه در چنين موضوع حساسي يكدفعه جو گير شوم و فكر كنم كه دارم در مهد دموكراسي زندگي مي كنم و حكومت بايد امثال مصدق و گاندي و اميركبير را براي انتخاب جلوي من بگذارد و بدتر از آن اينكه به يكباره همه مطالبات انباشته شده تاريخي خود را از كانديدايي كه مي خواهم به او راي دهم بخواهم.
6-معتقدم اينكه چه كسي رييس جمهور باشد بر زندگي روزمره من كاملا موثر است.اگر ترديد داشتم در اين چهار سال فهميدم.
7-همه كساني كه چهار سال پيش در گوشم خواندند راي نده چنان و چنين مي شود امروز جز پراكنده گويي سخني در توجيه نصيحت چهار سال قبل خود ندارند.بيشترشان نمي توانند يك بحث كاملا منطقي را تا آخر ادامه دهند بدون آنكه احساساتي شوند و رگ غيرت و تورمشان بيرون نزند.آن هم در موضوعي به نام سياست كه در آن احساسات جايي ندارد.
من به موسوي راي خواهم داد و از او انتظار شق القمر هم نخواهم داشت.
من اصلا باور ندارم كه حقوق زنان به طور ويژه در جامعه ايران ناديده انگاشته ميشود. از اين رو، زنان به لحاظ اجتماعي از جايگاه نسبتا مناسبي برخوردار هستند و اين ايدئولوژي سياسي است كه شرايطي ديگر را به جامعه تحميل ميكند؛ شرايطي كه قشري و شكننده است و با كوچكترين تغيير در ساخت سياسي تغيير ميكند. مثل ماجراي حجاب كه نزد مردم يك چيز است و نزد ساختار سياسي چيزي ديگر. به همين جهت حاشينهنشيني شما دامن بسياري اعم از مرد و زن را گرفته است.
از سوي ديگر، ضرورتها را كمي فراتر از خواستههاي فردي و گروهيمان ببينيم. حتما ضرورت ديگري هم خواهيد يافت. متأسفانه حكومت، همه ما را درگير ضرورتهاي فرديمان كرده است.(چه كنيم از فيلتر وبلاگ شما!)
اما من هنوز تصمیم نگرفته ام
شاید حق با شما باشه
مواظب خودت باش
خلایق هر چه لایق !
متاسفانه امثال تو لایق دولتی بهتر از ملا های ایران نیستید ! اگر بودید حتماتلاشی هم میکردید ! پس لطفا دیگه کمتر قُر بزن !
پرستو جان اين روزها انگار همه در رخوتي گير كردهايم…رخوتي كه تنها شايد اندك اميدي داريم به آينده…اما در اين هراس كه نكند بدتر نرود و هيچ تغييري پيش نيايد…
از کی میخواهید در بنگاه بیBسی به اسلام خدمت کنید و به خواهر خورشید خانم و مسعودخان و بقیهشون بپیوندید؟ بریتانیای کبیر در حاشیه است؟
پرستو:
چیزی که شما نوشتهاید نیاز به جواب ندارد. ولی سؤال من این است که آیا سفر به بریتانیا لزوماً یعنی ارتباط داشتن با بیبیسی؟
پرستو بنویس
دلم تنگ شده برا اینجایی که هر روز به روز میشد:(
پرستو:
…
چشم
salam,dar morede poste akhar, kheylia migan saite ghalam hack shode va etelaati ke mikhano nadidn,chon khatarnake
khanoome Dokoohaki
site ghalamnews hack shode ve akhbare aan be ehtemale ziyad dorost nistand.darkhaste hoviyat az majroohan momkene avaghabe khatarnaki dashte bashe.agar salah midanid oon matlabetoon ra hazf konid.
neylabak
نه رهبر، نه شورای نگهبان، نه مجریان انتخابات در ایران بیطرف نبودند و مردم دارند این همه قربانی می دهند.
ببینید این مسئله ابتدایی برگزاری درست انتخابات، که سال هاست حتی در بسیاری از کشورهای عقب مانده هم حل شده، در کشور ما این چنین به معضلی بزرگ تبدیل شده است.
حتمی ترین نتیجه این خون های ریخته شده، باید این باشد که این آقایان بگذارند در ایران انتخابات آزاد و سالم برگزار شود. و هر چه هم در مقابل ملت لجبازی بیشتری کنند، گور خود را زودتر می کنند.
این یعنی چه یه نفر به خودش اجازه بده بگه هر چی من می گم همونه و یه ملت را این چنین تحقیر کنه!