حمله یا دفاع؟
توسط: Parastoo
روی جلد شمارهٔ ۳۷۶ هفتهنامهٔ همشهری جوان (۲۵ شهریور ۱۳۹۱) طرح و عنوانی دارد که فکر میکنم تناسبی با مطالبِ تهیهشده برای پروندهٔ اصلیاش ندارد. «پروندهٔ تحلیلی همشهری جوان درباره حملهٔ دختران به عرصههای اجتماعی: دستها بالا! – اول دانشگاه، بعد ورزش و حالا مشاغل کلیدی: هدف بعدی کجاست؟»
پرونده شاملِ دو گزارشِ جمعوجور و آماری است دربارهٔ ۱. حضور دختران در دانشگاهها با عنوانِ «پسرانِ عزیز نگران باشند!» (نوشتهٔ زهرا صالحیزاده)، و ۲. حضور زنان در ورزشِ قهرمانی با عنوانِ «گردآفریدها» (نوشتهٔ لیلا سیف). به اضافهٔ گزارشِ توصیفیِ سمانه رحیمی از جمعهبازار و فروشندگانِ دخترِ آثار تزئینی با عنوانِ «دختران رنگ و طرح». این سه گزارش با ورودیهٔ مسؤول گروه اجتماعی (طبقِ شناسنامهٔ مجله: کامران بارنجی) به هم متصل شدهاند. گفتوگوی کوتاهِ انسیه شهرستانکی با «پروفسور امیرهوشنگ مهریار» با عنوانِ «آسیبهای حضور اجتماعی دختران را جدی بگیریم» بخشِ آخرِ این پرونده است.
چیزی که طرح و عنوانِ روی جلد (و بعضی عنوانهای داخلِ مجله) به من القا میکند این است که زنان به عرصههای اجتماعی، که حضور در آنها فقط حقّ مردان است، «حمله» کردهاند و حالا موقعِ «دفاع» است ولی در متنِ گزارشها و مصاحبهٔ این پرونده چیزی از این جنس دیده نمیشود. اصلاً بحثِ تهدید بودنِ حضور زنان در اجتماع بررسی نشده اما جهتگیری در ورودیه، در عناوین و مخصوصاً روی جلد تفاوت خیلی بارزی با این متنها دارد. آیا اینکه سردبیر و دبیر سرویس اجتماعیِ مجله مرد هستند و نویسندگان گزارشها همه زن در این بیتناسبی نقش داشته؟ نمیدانم. این چند جمله را از ورودیهٔ این پرونده نقل میکنم:
«… آنها دارند سنگرهای به نظر دستنیافتنی را یکی بعد از دیگری به چنگ میآورند. این اتفاق از کی شروع شد؟ آیا برنامهٔ خاصی برای پررنگتر کردن نقش دختران ایرانی وجود داشته یا آنها خودشان به صورت خودجوش حمله را آغاز کردهاند؟…»
پینوشت – دیدم که در تبلیغِ این شمارهٔ مجله نوشتهاند: «دستها بالا!/ پروندهای به بهانه روز دختر؛ بررسی یک اتفاق از پیش تعیین نشده: حمله دخترها به همه موقعیتهای اجتماعی پسران (صفحه ۳۰)»
می خواستم یه نظر بنویسم دیدم دارم ناخودآگاه مقاومت میکنم یا میخوام توجیه کنم بگم نه حالا واقعا منطورشون تا این حد هم نیست.توقف کردم و فکر کردم ….نه مثل اینکه….این عکس جودی با ظاهر عصبی با اون اسلحه چقدر ضعیفه در مقابل سایه اون مرد!یعنی اینا پیش خودشون فکر میکنن ما میخوایم در برابر مردها قد علم کنیم و اونها رو به خاک و خون بکشیم .دچار دوگانگی هم هستند …هم باور به ضعیف بودن ذاتی ما دارن هم از اون طرف میترسن از توانایی های ما…..یکی نیست بهشون بگه آرام بگیرید …ما فقط میخوایم خودمون باشیم….هر چقدر جلوی روش عادی ابراز وجود ما رو بگیرین از جاهای دیگه سر باز میکنیم…شعور خدایا شعور!!!
“کنایه” ی دیگری هم در این عکس نهفته که نمی دونم عمدی است یا نه. اینکه جودی، دخترک یتیمی که به کمک همین سایه ی روی دیوار تونست رشد کنه، الان با خشم مسلسل را رو به صاحب همون سایه گرفته…
بعضی مرد ها هیچ وقت این موهبت نصیبشون نمیشه که بفهمن برابری یعنی چی !
مخصوصا که چند تا دختر نفهم دور و برشون باشه
من دفاعی از کل پرونده ندارم و فقط درمورد مطلب خودم صحبت میکنم. متاسفانه این گفتگو هم مثل بیشتر گفتگوهای مطبوعاتی ما دچار سانسور شد. تیتر هیچ ربطی به مطلب پروفسور مهریار نداره. ایشون تاکید داشتند که اگر فرصت برای دخترها باز باشه خیلی بیشتر از الان میتوانند موفق باشند. اما تیتری خورده که توی هیچ کدام از جملات دیده نمی شود.
پرستو:
ممنون، انسیه جان. دقیقاً نکتهای که سعی کردم بنویسم همینه که عنوانها ربط و نسبتی با متنها ندارن متأسفانه. محتوای پرونده در کل به نظرم خوب و خواندنی بود. دستتون درد نکنه.
در آستانه سال تحصیلیای که گستردهترین تبعیضها علیه زنان در دانشگاهها اعمال شده چه خوش خدمتی مهوعی کردهاند دوستان همشهری جوان. به نظرتان از توی این ویژه نامهها چقدر پول درمیآید؟ به اندازه پوشیدن لباسهای گرانترین برندهایی که به تهران میآیند، یا بیشتر پول کنسرتهایی که در دبی و ترکیه میروند هم درمیآید؟ بالاخره خود این آقایان که «روشنفکر» هستند…
پرستو:
والا نمیدونم جواب سؤالتون رو ولی نکتهای که سعی کردم بنویسم این بود که محتوای این پرونده اتفاقاً خیلی خوب و منطقی بود به نظرم. چیزی که اذیتکننده است، عنوانها و روی جلد مجله است. در همین شماره مطلب خیلی خوبی خواندم در دفاع از حضور زنان در ورزشگاهها و مطالبی که موضعگیریهای معقولی دارن.
فکر می کنم این روی جلد- هر شخص یا گروهی که تصمیم گیرننده اش بوده- ناخودآگاه “مردانه” آنها را نشان می دهد. اولا تیتر یک کمی طنزآلود است و یک جورهایی می خواهد نشان بدهد دارد اغراق می کند و استفاده از انیمیشن هم توجیه امن تری برای بردن ماجرا به سمت اغراق و کمدی است (برای جلب توجه بیشتر، فروش بیتر، جنجال بیشتر…و استفاده از آیکون بی حجاب زن) و در ضمن نشان می دهد که مرد سنتی این پیشرفت را “پیشروی” و “حمله” تعبیر می کند. نشان می دهد بسیاری از نهادهای مردسالارانه که به کنترل زنان می پردازند بر حسب “عادت” و “طبیعت” و “نا آگاهانه: همینجوری چون همیشه همینطور بوده” شکل نگرفته اند. و کلی نشانه شناسی دیگر درباره جودی آبوت وانیمیشن و نشانه شناسی و …که خوانش آن مجال بهتری می طلبد.
منم با بی تناسبی فکر سردبیر و نویسندگان مجله موافقم.
داشتم فکر می کردم به تجربه ی خودم و این که گرافیست ها چه می دانم طراح جلدها کارتون کارها و این ها کمتر پیش می یاد که بعد هیجان اولیه ی عجب شاهکاری شده به عواقبی که ممکنه هر جز وان طرح یا بخشی از اون یا کلیت طرح داشته باشه فکر کنند خیلی وقت ها نگاه انتقادی اجتماعی سیاسی فهرنی که باید بعد تموم شدن یه طرح بشه گم می شه پشت هیجان خلق اثر به نظر من تئوری و عمل شان با هم حرکت نمی کنه این که کسی که می کشد و تایید می کند و می رود روی جلد باید همان قدر به جذابیت اثر فکر کند که به چیزهای پشت پرده ای که در پس اش پنهان مانده و می تواند کشیده شود بیرون. جودی آبوت دختر یتیم اسلجه کشیده روی تصویر بابالنگ دراز حال آدم را بد می کند. حال من را بد می کند که می توانم بین تیتر و طرح را بخانم که بعله ما چقدر به این زن ها-طبقه ی بی بهره و یا کم بهره- کمک کردیم و یتیم نوازی شان فرمودیم و هی گاز گرفتند دست مان را و که بس شان نبود و حالا روی ما بعد عمری آتش گشوده اند. این نشان نمی دهد که زن ها زیاده خاه هستند ؟ وقتی وصل اش می کنیم به ماجرای کتاب قصه اش ؟ نشان نمی دهد که هر چه از توان آقایان جامعه – رویکرد قدرت از بالا به پایین- برمی آمده در حق مان کوتاهی نکرده اند ولی زن ها به جای تشکر و انیها حالا به مردها حمله برده اند. اگر متن گزارش ربطی به این ها ندارد کسی که کشیده باید دقیقه ای هم صبر می کرده آب دهان اش را قورت می داده و کله اش را می خارانده که برسد به این فکرها…بدی اش این جااست که تازه در این شرایط هم بیشترین چیزی که به ذهن می رسد این است که تصویر با فضای روابط قدرت ناهماهنگی نداشته باشد و انتقادی ایجاد نکند دیگر کسی نمی رود سراغ تحلیل اجتماعی فرهنگی اش که دارد چه پیامی را می رساند. چقدر حرف زدم.
چرا هیچ کسی درباره انتشار مجله نشنال جئوگرافی فارسی نمینویسد؟
پرستو:
از چه نظر؟