خونِ مردم را در شیشه کردن
توسط: Parastoo
نمیدانم اول اصطلاحِ «خونِ مردم را در شیشه کردن» وجود داشته که ساعدی داستانِ آشغالدونی را نوشته یا بعد از این داستان چنین اصطلاحی فراگیر شده. به هر حال خونِ مردمِ فقیر را در شیشه کردن و فروختن موضوعِ داستانِ ساعدی و فیلمی است که داریوش مهرجویی بر پایهٔ این داستان ساخته.
در یک جمله: فیلمِ دایرهٔ مینا هم ابزورد است و هم مستند. برای آنهایی که «منوتو» میبینند و مدحِ دورانِ حکومتِ محمدرضا پهلوی را میکنند، دیدنش از واجبات است و همچون یک فیلمِ مستندِ قوی عمل میکند. فیلمبرداریِ عالی و تصاویرِ خیلی جالب از تهرانِ دههٔ ۵۰ که هم زیباییهای بلوار کشاورزِ وقت را نشانمان میدهد و هم فلاکتِ یک کیلومتر آنطرفتر را. و از آن مهمتر: موضوعِ فیلم که نقدِ دلالی، بروکراسیِ دستوپاگیر، اجرا نشدنِ قوانین و حاکم بودنِ روابط بر ضوابط و اینهاست. نقدهایی که به جامعهٔ امروزِ ایران همچنان وارد است. (راستی آن روزها پزشکان و پرستاران به اکرانِ دایرهٔ مینا اعتراض نکردند؟ از این نظر انگار آن موقع وضعمان بهتر بوده.)
فیلم کمی شعاری است و پایانش درنیامده اما پُر است از صحنههای کافکایی: فضاهای تاریک و درهمریختهٔ بیمارستان و پسزمینهای از صفِ آدمهای یکشکل و سرگردان در نماهای مختلف. و عجیب تلخ است..
دیدنِ دایرهٔ مینا و خواندنِ آشغالدونی را پیشنهاد میکنم. من داستان را بعد از دیدنِ فیلم خواندم و از تصویرپردازیِ هنرمندانهٔ ساعدی بسیار لذت بردم.
وقتی ظرف زمان و مکان داشته باشیم و بتونیم مقایسه کنیم چه نیازی هست به مدح(اون هم در اثر دیدن شبکه عامه پسندی که همیشه دقیقن همرنگ علاقهمندیهای اکثریت بینندگانش میشه، مثلن طرفدار «توافق»ه چون بیشتر هموطنا میخوان و اگر هم به اون دوران پرداخته صرفن بر اساس سنجش افکار عمومی و نگرش مثبت و توام با افسوس بیشتر هموطنا به اون «خدابیامرز»هاست)؟
اشارهام به مستندهای پخششده از «منوتو» بود. که طبعاً بخشی از واقعیت را نشان میدهد که از قضا کاملاً متضاد با بخش دیگری از واقعیت است که «دایرهٔ مینا» نشان میدهد. دیدنِ هر دو برای همه لازم است. از جمله برای مقایسهای که مد نظر شماست.
اول «آشغالدونی» چاپ شده یا «علویه خانم» یا «نون والقلم» یا «شکر تلخ»؟
پینوشت: گوگل میگه آشغالدونی سال ۱۳۴۵ منتشر شده ولی علویه خانم ۱۳۲۲، نون والقلم ۱۳۴۰ و شکر تلخ هم ۱۳۴۷.